خبرهای روز

داغ ترین اخبار ایران و جهان

خبرهای روز

داغ ترین اخبار ایران و جهان

جواب دادن فرمول پیام-سرگرمی در سیما /سریال «پایتخت» چطور حال و هوای آنتن را بهتر کرد؟

اتفاقات اخیری که برای پایتخت رخ داد نشان داد مخاطب ایرانی نه تنها از مدیوم تلویزیون بریده نشده بلکه به دلیل عملکرد ضعیف باقی مدیوم‌ها –به‌خصوص در کمدی– به اوقات فراغتش به تلویزیون پناه ببرد.


به گزارش مشرق، تقریباً تمام اخبار یک ماه اخیر سینما، تلویزیون و نمایش خانگی داخلی تحت‌تأثیر پخش فصل هفتم «پایتخت» قرار گرفت. بیراه نگفته‌ایم اگر بگوییم پایتخت روی اکران نوروز هم بی‌تأثیر نبوده و اخبار و تبلیغات سینمایی‌های نوروزی را به حاشیه کشانده و حتی روی خالی شدن صندلی‌های سانس ساعت ۲۲ کشور اثر گذاشته است. پایتخت موجی را ایجاد کرد که اتفاقات آثار نمایش خانگی هم به کلی در حاشیه قرار گرفت. بر اساس آمار می‌توان چنین استدلال کرد که پایتخت یک‌تنه به اندازه کل نمایش خانگی مخاطب گرفته و این موضوع بار دیگر به همه یادآوری کرد که تلویزیون چه قدرت بلامنازعی در رسانه‌های کشور دارد!

اتفاقات اخیری که برای پایتخت رخ داد نشان داد مخاطب ایرانی نه تنها از مدیوم تلویزیون بریده نشده بلکه دقیقاً در لحظه انتظار است تا به دلیل عملکرد ضعیف باقی مدیوم‌ها –به‌خصوص در کمدی– به اوقات فراغتش به تلویزیون پناه ببرد و انتظار اثری قابل دیدن را بکشد که بتواند برای آمدن قسمت تازه آن لحظه‌شماری کند. برای آنکه آنچه تشریح کردیم برایتان عینی‌تر شود کافی است به تلوبیون بروید و نگاهی به میزان دنبال‌کننده‌های پایتخت بیندازید؛ رقم ۲۷ میلیون بازدید برای سریالی که تازه به نیمه رسیده، آن هم در وضعیتی که نمایش خانگی خود را با زور تبلیغات سرپا نگه داشته و سینما در بازه زمانی نوروز تنها یک مخاطب جدی داشته، چیزی شبیه به معجزه است. معجزه‌ای که تنها از قدرت تلویزیون برمی‌آید.

 

در قسمت دهم و یازدهم پایتخت، کاراکتر بهتاش به قصه بازمی‌گردد، به چه شکل؟ با بازگشت به خانواده. کاراکتری که در فصل ششم این سریال محل بحث‌های پیرامون حضورش در سریال و بدآموزی شخصیت او شد و این بحث‌ها حتی به سطح مقامات هم کشیده شد. ماجرای بازگشت بهتاش تنها گوشه‌ای است از نگاه راهبردی‌ای که سازندگان پایتخت دارند و بدون بیان گل‌درشت و نصیحت مستقیم مخاطب، درباره چنین موضوعات مهمی موضع‌گیری می‌کنند.
آیا تمام صحبت‌هایی که درباره موج ایجاد شده توسط پایتخت هفت کردیم این سریال را از نقد کردن مبرا می‌کند و ضعف‌هایش را می‌پوشاند؟ پاسخ به این سؤال یک «نه» قاطع است. اما نکته‌ای که پایتخت را از یک اثر وایرال شده به یک اثر مهم بدل می‌کند، در یک عبارت خلاصه می‌شود؛ «توازن در پیام و سرگرمی». آنچه پایتخت در ۷ فصل اخیر انجام داده، تلاش حداکثری بوده برای کشاندن و بیان پیام‌های راهبردی و حتی نقد اجتماعی در بستر قصه و ساختار روایی اثر. اجازه بدهید این استدلال را با یک صحنه از سریال شرح دهیم.

در قسمت دهم و یازدهم پایتخت، کاراکتر بهتاش به قصه بازمی‌گردد، به چه شکل؟ با بازگشت به خانواده. کاراکتری که در فصل ششم این سریال محل بحث‌های پیرامون حضورش در سریال و بدآموزی شخصیت او شد و این بحث‌ها حتی به سطح مقامات هم کشیده شد. ماجرای بازگشت بهتاش تنها گوشه‌ای است از نگاه راهبردی‌ای که سازندگان پایتخت دارند و بدون بیان گل‌درشت و نصیحت مستقیم مخاطب، درباره چنین موضوعات مهمی موضع‌گیری می‌کنند. مخاطب از این مدل انتقال پیام استقبال می‌کند و قصه را دنبال می‌کند. آمار یک و نیم میلیون نفره تماشای این دو قسمت نشان می‌دهد مخاطب با این شکل از انتقال پیام همراه شده و به جای بیرون زدن این اتفاق در سریال، آن را در بستر روایی اثر می‌پذیرد. فصل هفتم پایتخت مملو از این ظرایفی است که در سناریوی آن نوشته و در مقابل دوربین سیروس مقدم به تصویر کشیده شده است. تصاویری که چه در متن و چه در فرامتن، پایتخت را به اثری مهم بدل می‌کند.

پایتخت روی امواج زندگی است‌

در شرایطی که تقریباً هر روز سیگنال‌های ارزی و دیپلماتیک، روان عمومی جامعه را مختل می‌کند، پایتخت اتفاقی است که بیش از یک اثر سرگرمی بدل به نمادی از جامعه ایرانی می‌شود. وقتی در میان اخبار روز چند هفته اخیر کشور، اظهارات ترامپ با صحنه‌هایی از پایتخت بدل به ترند یک ایران می‌شود، نشان می‌دهد جامعه ایران تا چه اندازه غرق در زندگی است. جامعه‌ای که توسط صغیر و کبیر در حال فروپاشی نشان داده می‌شود، اما اقبال چند میلیونی‌اش به یک اثر کمدی، پیام دیگری را متبادر می‌کند که اتفاقاً از آن می‌شود برداشت‌های دیپلماتیک داشت.

هفت، عدد ثبات است‌

هفت‌فصله شدن پایتخت و ماندگار ماندن تعداد مخاطبان پای این اثر، نشان از مفهوم گم‌شده این روزهای جامعه ما دارد و آن هم ثبات است. با یک نگاه کلی نسبت به قسمت‌های منتشر شده از این فصل و فصل‌های قبل پایتخت می‌توان به جرئت گفت تغییرات کاراکترها با آنکه در روایت ایجاد جذابیت روایی می‌کند، اما در تداوم قصه آن‌ها را پراکنده و خارج از وجه انسانی خود نمی‌کند. همین امر بین مخاطب و تمامی کاراکترها ایجاد نزدیکی کرده و ثبات را برای این اثر رقم می‌زند. پایتخت به وضوح حداقل‌ها را زیر پا نمی‌گذارد و همین برایش ثبات در میزان اقبال مخاطب در این هفت فصل را پدید آورده است. هفت فصلی که در میان آثار رسانه ملی و حتی نمایش خانگی یک رکورد به حساب می‌آید.

 

شاید این جملات کلیشه‌ای به نظر برسد، اما می‌شود با مثالی از فصل چهارم پایتخت این مسئله را شرح داد. در این فصل مخاطب به حد اضطراب می‌رسد برای نگه داشتن خانواده معمولی. در قسمت آخر این فصل ما با همایی مواجه می‌شویم که نقی او را در دوگانه اخلاق یا خانواده می‌اندازد، اما در پایان قصه این نقی است که صورت‌مسئله را پاک می‌کندخانواده، پایتخت را نگه می‌دارد

پایتخت از قسمت اول خود یک اثر متکی بر تک‌شخصیت نبود. چه آدم‌های جمع‌شده در قاب کامیون ارسطو در فصل اول و دوم و چه خانواده مستقرشده در خانه‌های اجاره‌ای فصل سوم تا هفتم، همه به مفهومی متصل و جذب شده‌اند تحت عنوان خانواده. شاید این جملات کلیشه‌ای به نظر برسد، اما می‌شود با مثالی از فصل چهارم پایتخت این مسئله را شرح داد. در این فصل مخاطب به حد اضطراب می‌رسد برای نگه داشتن خانواده معمولی. در قسمت آخر این فصل ما با همایی مواجه می‌شویم که نقی او را در دوگانه اخلاق یا خانواده می‌اندازد، اما در پایان قصه این نقی است که صورت‌مسئله را پاک می‌کند و به جای آنکه هما را در دالان اخلاق یا خانواده بیندازد، از اساس دوگانه را از بین می‌برد و از خانواده‌اش در برابر این دوراهی از اساس خطرناک -که اتفاقاً بدل به وجه مشترک برخی آثار اجتماعی چند سال اخیر سینمای ایران هم شده است- حراست می‌کند.

حراست اعضای خانواده از گروه اجتماعی خود به اینجا ختم نمی‌شود. کار حتی به فصل پنجم و مواجهه خانواده معمولی با داعش کشیده می‌شود. دوباره خانواده در برابر یک عنصر ضد اخلاق و خطرناک قرار می‌گیرد. در فصل هفتم هم باز مسئله خانواده و البته تشکیل و بازتولید خانواده مطرح است. مفهومی که برای جامعه ایرانی اصولاً به عنوان یک عنصر سمپاتیک تلقی می‌شود و همین مسئله اقبال مخاطب را به سریال چند برابر می‌کند.

 

پایتخت نقد کردن را بلد است

شاید این‌طور به نظر برسد که برخی از نقدهای اجتماعی مطرح شده در پایتخت از روایت اصلی داستان بیرون می‌زند و بعضاً پایتخت را تا مرز اپیزودیک شدن پیش می‌برد. حتی اگر این گزاره را بپذیریم، باز هم پایتخت در اجرا و به تصویر کشیدن نقدهای اجتماعی هم خلاق عمل کرده و هم هوشمند. این شکل از انتقادها چه در دیالوگ و چه در موقعیت، از بدترین حالت از استانداردهای حداقلی برخوردارند.

از نقد جریان بلاگری گرفته که با مطرح شدن این داستان از زبان بهتاش و در قالب دیالوگ به دل مخاطبان نشست، تا نقد نگهداری از حیوانات خانگی که در جریان کنونی سینما و تلویزیون ایران کمتر کسی جرئت می‌کند حتی به آن نزدیک شود، و یا نقد عدم توجه به جامعه ورزشی و به‌خصوص کشتی که در قالب یک موقعیت کمیک-تراژیک مطرح شد. همه این‌ها نشان می‌دهد پایتخت زبان نقد خودش را پیدا کرده و می‌داند چگونه بدون آنکه نقد اجتماعی از کاراکترهای داستان فراتر رود و به بیانیه‌خوانی بیفتد، حرفش را بزند و یا به بیان بهتر کاراکترها از دردهایشان بگویند.

 پایتخت روی مرز تمدن و تدیّن

شاید یکی از جذاب‌ترین لوکیشن‌هایی که پایتخت به آن خواهد رفت، تاجیکستان باشد؛ کشوری که در چند سال اخیر به دلیل اشتراکات زبانی و فرهنگی مورد توجه سران دو کشور قرار گرفته و از این نظر پایتخت را می‌تواند گسترش‌دهنده یک ارتباط فرهنگی میان ایران و تاجیکستان دانست. وصلت دو خانواده ایرانی و تاجیکی در قصه سوای آنکه می‌تواند تصویری از مردم تاجیکستان در ذهن مخاطبان بسازد، می‌تواند سبب ارتباط فرهنگی گسترده‌تر میان مردم ما و تاجیکستان بشود.

موضوع تاجیکستان از یک سو حائز اهمیت است و از طرف دیگر مدل پرداخت پایتخت به این مسئله اهمیتی دوچندان دارد. پایتخت در سال‌های گذشته نشان داده که وقتی به سمت مذهب یا سکانس‌های مذهبی می‌رود بلد است چگونه از کلیشه خارج شود و آن را در زبان کاراکترها بیاورد، شاهد مثال این اتفاق هم سکانسی بود که در فصل‌های گذشته سریال نقی به پدرش در نماز بت فوروارد خواندن کمک می‌کرد و کلمه به کلمه اذکار نماز را برایش می‌گفت، سکانسی که بدل به یکی از صحنه‌های ماندگار سریال شد و یا حتی در فصل فعلی سریال ماجرای اوس موسی و رفتنش بعد از نماز صبح. تأکید روی این مفهوم نماز نشان می‌دهد که نویسندگان پایتخت برای شخصیت‌هایشان حداقل‌هایی از تدین را قائل هستند، تدینی که چون در بستر قصه قرار می‌گیرد برای مخاطب دور نیست و ایجاد فاصله نمی‌کند.

پایتخت فرم بلد است

در پایتخت امسال قطعا برخی موضوعات مانند لهجه بازیگران و یا حتی شکاف‌های روایی مطرح است، شکاف‌هایی که در سال‌های قبل هم وجود داشت و مورد انتقاد مخاطبان و منتقدان قرار گرفت. با این حال پایتخت باز هم از حداقل‌های فرمی پایین نمی‌آید و یک سر و گردن هم از کمدی‌های نمایش خانگی و هم تلویزیون سرتر است. بازی‌های کماکان خوب محسن تنابنده، ریما رامین‌فر، نسرین نصرتی (که بحق در این فصل یک‌تنه درخشیده) احمد مهرانفر و بازی به اندازه هومن حاجی‌عبداللهی و دیگر شخصیت‌های داستان به سریال کمک کرده و آن را بدل به اثری قابل دیدن می‌کند؛ اثری که حتی در نحوه فیلمبرداری و خلق موقعیت‌های کمیک و تراژیک و همچنین دیالوگ‌نویسی، دکور و حتی تغییر شغل‌های کاراکترها منسجم عمل می‌کند و همین موضوعات باعث می‌شود پس از خوابیدن صدای حواشی، مخاطبی را ببینیم که هر شب ساعت 10 به همراه خانواده تلویزیون را روشن می‌کند.

بهاریۀ جدید حدادعادل با رنگ و بوی غزه

غلامعلی حدادعادل مشاور عالی رهبر انقلاب طبق عادت هرساله که در ایام نوروز شعری با مضمون بهار می‌سراید، امسال نیز غزلی بلند و قصیده‌وار با عنوان «به سوی کدامین؟» سروده است.


به گزارش مشرق، غلامعلی حدادعادل مشاور عالی رهبر انقلاب طبق عادت هرساله که در ایام نوروز شعری با مضمون بهار می‌سراید، امسال نیز غزلی بلند و قصیده‌وار با عنوان «به سوی کدامین؟» سروده است که در آن به جنایات علیه مردم غزه و فلسطین اشاره می‌کند.

وی شعر خود را در جلسه‌ای با حضور تعدادی از همکاران خود -پس از ارائۀ توضیحی کوتاه- قرائت کرد که در ویدئوی زیر قابل ملاحظه است؛ همچنین می‌توانید متن کامل شعر را در ادامه بخوانید: 

«دنیا دوباره نو شد و رنگین شد
باغ از بهار سبز و نگارین شد

تاجی ز یاس و سوسن و نیلوفر
بر سر نهاد باغ و گل‌آذین شد

بیدار شد ز خواب زمستانی
خوابی که بس گران شد و سنگین شد

سرمست از نسیم سحرگاهی
سرخوش ز بوی سنبل و نسرین شد

هر برگ بوستان و گلستانش
نقشی ز گل گرفته و تزئین شد

صحرا که سنگلاخ غریبی بود
گسترده همچو چادر رنگین شد

افسرده بود آب روان در جوی
اینک زلال و جاری و شیرین شد

نوروز و هفت‌سین و گلاب و گل
تکرار رسم و سنت دیرین شد

اما بگویمت که دلم خوش نیست
با آنچه از جفا به فلسطین شد

ای بس ستمگری ز ستمکاران
بر کودکان بی‌کس و مسکین شد

از درد و رنج مردم آواره
در خون نشست بت فوروارد دیده و غمگین شد

هرجا که لاله‌ای به چمن رویید
رمزی ز غزّه گفت و نمادین شد

هر غنچه‌ای به باغچه پرپر گشت
طفلی به غزّه پرپر و خونین شد

بسیار زن که بی سر و همسر ماند
بسیار تن که بی سر و بالین شد

بر لب هزار درد و دریغ آمد
در دل هزار ناله و نفرین شد

یک سو غم است و سوی دگر شادی
باید کنون به سوی کدامین شد؟!»

عذاب بی‌امان خدا درباره دشمنان اهل بیت

نواصب در طول تاریخ اسلام همان عده‌ای بودند که ائمه را به قتل رساندند و شیعیان ایشان را به شدیدترین شکل ممکن به قتل رساندند؛ کینه‌ای که پایان‌پذیر نیست و لذا خداوند آنها را به صورت خاص در قبر و قیامت و رجعت عذاب می‌کند.


به گزارش مشرق،‌ از شدیدترین و هولناک‌ترین عقوبت‌هایی که خداوند در قرآن از آن یاد کرده، مربوط به دشمنان اهل‌بیت علیهم‌السلام است. آیات متعددی در قرآن کریم نشان می‌دهد که دشمنی با اولیای الهی، به‌ویژه پس از شناخت حق، گناهی نابخشودنی است و مستوجب عذابی استثنایی و دردناک خواهد بود.

عذاب این دسته از افراد نه‌تنها از نظر شدت از عذاب کفار سنگین‌تر است، بلکه از نظر ماندگاری نیز، حالت ابدی و همیشگی دارد. چرا که دشمنی با اهل‌بیت علیهم‌السلام، در حقیقت مقابله با مسیر هدایت، نور الهی و اراده خداوند برای اقامه حق و عدل در زمین است. از این رو، این نوع دشمنی، جلوه‌ای از کفر مضاعف و عناد عمیق با حقایق توحیدی به شمار می‌رود.

از آیاتی که اختصاص به این موضوع دارد، آیات ۱۲۴ تا ۱۲۸ سوره‌ی طه است. خداوند در آیه‌ی ۱۲۴ می‌فرماید «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَیٰ»؛ یعنی هرکس از ذکر من رویگردان شود، پس برای او معیشت تنگی (ضنک) خواهد بود در حالی که در قیامت کور محشور می‌شود. این آیه به ظاهر عام است، یعنی هر فردی که از ذکر خدا اعراض کند، تبعاتی در قیامت برای او خواهد داشت و در آیات بعد وعده می‌دهد «وَ کَذَٰلِکَ نَجْزِی مَنْ أَسْرَفَ وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ ۚ وَ لَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَشَدُّ وَأَبْقَیٰ»؛ یعنی اینچنین جزا می‌دهیم کسی را که درباره آیات پروردگار اسراف کرده و هرگز به آنها ایمان نمی‌آورد و بی تردید عذاب آخرت سخت تر و پایدارتر است.

با تأمل در احادیثی که ذیل این آیات وارد شده، روشن می‌شود که این آیات ناظر به ناصبان، یعنی دشمنان اهل‌بیت وحی علیهم‌السلام و شیعیان آنان است. همچنین، تعبیر «معیشت ضنک» به شرایط زندگی دنیوی مربوط نمی‌شود، بلکه به عذابی اشاره دارد که در قبر، دوران رجعت و قیامت دامنگیر آنان خواهد شد.

معاویة بن عمار از امام صادق علیه‌السلام ذیل آیه «... فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنْکًا» نقل می‌کند که آن حضرت قسم جلاله ادا کرد که این آیه مربوط به ناصبان است «هِیَ وَ اللَّهِ النُّصَّابُ». سپس از امام سؤال می‌کند که من ناصبان را در تمام طول عمرشان دیدم تا زمانی که مردند، اما اینچنین نشدند. امام فرمود «وَ اللَّهِ فِی الرَّجْعَةِ یَأْکُلُونَ الْعَذَرَةَ»؛ یعنی درسته؛ و الله که (معیشت ضنک) در رجعت اتفاق می‌افتد و در آن زمان از نجاست می‌خورند. (تفسیر القمی، ج‏۲، ص۶۵)

بنابراین، اعراض از ذکر در فراز آیه‌ی «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی» به‌معنای روی‌گردانی از ولایت امیرالمؤمنین و سایر ائمه علیهم‌السلام است، و مراد از «آیات» در عبارت «وَ لَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ»، همین بزرگواران می‌باشند. رجوع به روایات نیز مؤید این معناست. در روایتی از امام صادق علیه‌السلام، ابابصیر درباره تفسیر آیه «وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی» سؤال می‌کند و حضرت می‌فرمایند: «یعنی به ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام اعراض می‌کنند». سپس در ادامه به آیه «وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ أَعْمَیٰ» اشاره کرده و می‌فرمایند: «یعنی در آخرت نابینا خواهد بود، زیرا در دنیا نسبت به ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام کوردل بوده است» (الکافی، ج ۱، ص ۴۳۵، طبع دارالکتب الإسلامیة).

همچنین درباره آیه «و این‌چنین جزا می‌دهیم کسی را که اسراف کرد و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد، و بی‌گمان عذاب آخرت شدیدتر و ماندگارتر است.» فرمود: «مَنْ أَسْرَفَ» «یَعْنِی مَنْ أَشْرَکَ»؛ به این معنا که در ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام برای غیر او شریک قائل شد، و به آیات پروردگارش ایمان نیاورد، و از روی دشمنی، امامان را واگذاشت، پس از آثارشان پیروی نکرد و آنان را به ولایت نپذیرفت. (الکافی (ط - الإسلامیة)، ج‏۱، ص۴۳۶) بنابراین مصداق اسراف به آیات = شرک نسبت به ولایت امیرالمؤمنین ومصداق لَمْ یُؤْمِنْ بِآیَاتِ رَبِّهِ = ترک ائمه از روی دشمنی و عدم تبعیت از آثار (از جمله سیره و حدیث).

از جمع‌بندی آیات ۱۲۴ تا ۱۲۸ سوره طه می‌توان دریافت که کسانی که از ولایت امیرالمؤمنین علیه‌السلام، چه پس از ماجرای سقیفه و چه در دوران‌های بعد، روی‌گردان شوند یا برای ولایت ایشان شریکی قائل باشند، در زمره نواصب قرار می‌گیرند و در عالم قبر و قیامت گرفتار شدیدترین عذاب خواهند شد. البته این حکم شامل گروهی از مسلمانان نمی‌شود که به‌دلیل نبود بت فوروارد دسترسی به معارف اهل‌بیت علیهم‌السلام یا در اثر فریب‌خوردگی، دچار استضعاف فکری شده‌اند.

بیشتر مسلمانانِ پیرو دیگر مذاهب، هرچند به‌دلیل تبلیغات یا شرایط تاریخی، نتوانسته‌اند حقیقت ولایت و خلافت امیرالمؤمنین علیه‌السلام را به‌درستی بشناسند و بپذیرند، اما نسبت به اهل‌بیت علیهم‌السلام محبت دارند و به زیارت حرم‌های مطهر ایشان مشرف می‌شوند. در احادیث و فقه شیعه، ناصبی به کسی اطلاق می‌شود که با امیرالمؤمنین و خاندان وحی آشکارا دشمنی ورزد و به‌سبب محبت شیعیان به عترت، آنان را مورد آزار، قتل یا غارت قرار دهد.

این گروه از نواصب در طول تاریخ اسلام همان عده‌ای بودند که ائمه را به قتل رساندند و شیعیان ایشان را به شدیدترین شکل ممکن به قتل رساندند؛ کینه‌ای که پایان‌پذیر نیست و لذا خداوند آنها را به صورت خاص در قبر و قیامت و رجعت مورد عذاب قرار می‌دهد. تخریب قبور ائمه‌ی بقیع برخاسته از همین تفکر ناصبی‌گری است.

صنعت سینما و تلویزیون روی گسل تعرفه‌ای ترامپ

جهان از جنگ تجاری دونالد ترامپ که توسط رئیس‌جمهور آمریکا به‌عنوان «روز آزادی» مطرح شد، شوکه شده است. اکنون سینما و تلویزیون نیز با نگرانی‌های فزاینده‌ای در مورد تأثیر این جریمه‌ها روبرو شده است.


به گزارش مشرق، تقریباً هیچ کشوری — به‌جز برخی استثناها از جمله روسیه — از این تعرفه‌ها در امان نمانده است. ترامپ که از زمان بازگشت به کاخ سفید تقریباً هر روز درباره این تعرفه‌ها صحبت کرده، اعلام کرد که نرخ پایه این تعرفه‌ها ۱۰ درصد خواهد بود، اما در برخی موارد — مثل چین — این رقم حتی از ۵۰ درصد نیز فراتر خواهد رفت.باتوجه‌به نقش پُررنگ سینما و تلویزیون آمریکا در رونق این صنعت در بسیاری از کشورهای جهان، نگرانی‌ها درباره تأثیر سیاست‌های تعرفه‌ای جدید بر کشورهایی که به تولیدات آمریکایی وابسته‌اند یا بازار فروش آثارشان به ایالات متحده متصل است، به‌شدت افزایش یافته است.

برخی منابع فعال در بخش بین‌المللی صنعت سرگرمی با رسانه‌ها تماس گرفته‌اند و نگرانی خود را درباره این‌که چه بر سر توانایی آن‌ها در فروش آثارشان در بازار آمریکا خواهد آمد، مطرح کرده‌اند.سؤالاتی نظیر اینکه آیا تولیدات آمریکایی در خارج از ایالات متحده با محدودیت یا مانعی روبه‌رو خواهد شد؟ همچنین آینده تعهدات پلتفرم‌های استریم برای سرمایه‌گذاری در محتوای محلی در کشورهای مختلف — که طی هفته‌های اخیر از سوی دولت ترامپ تحت‌فشار قرار گرفته است — چه خواهد شد؟


هرچند به نظر می‌رسد تعرفه‌های جدید به طور مستقیم شامل تولید یا فروش فیلم و سریال در بازار آمریکا نمی‌شود — این محصولات در دسته‌بندی خدمات قرار می‌گیرند نه کالا — اما همچنان نگرانی در زمینه درآمدهای جانبی از این خدمات وجود دارد.

آلیس اندرز، تحلیلگر سابق شرکت اندرز آنالیزیس و کارشناس تجارت، با اشاره به اینکه «خدمات از این تعرفه‌ها مستثنی هستند» و این مسئله «برای کشورهایی مانند بریتانیا که به صادرات خدمات وابستگی بسیار بیشتری دارند، حیاتی است»، هشدار داد که درآمدهای جهانی تبلیغات ممکن است به‌شدت تحت‌تأثیر قرار گیرند.به گفته او، با اعمال تعرفه‌ها و تأثیرشان بر اقتصادهای محلی، بودجه‌های بازاریابی ممکن است کاهش یابند و همچنین این احتمال وجود دارد که آمریکایی‌ها هزینه کمتری برای تبلیغات در بازارهای خارجی اختصاص دهند.از نظر اندرز، این سناریو می‌تواند کابوسی برای شبکه‌های تلویزیونی تجاری جهان باشد که همین حالا نیز از چندین جبهه با رقابت‌های سخت روبه‌رو هستند.

«به نظر من، اصلی‌ترین تأثیر فوری این تصمیم، روی صنعت تبلیغات خواهد بود. بدیهی است که این موضوع برای هیچ اقتصادی خوب نیست، مخصوصاً در این مقطع که جهان هنوز از رکود دوران همه‌گیری خارج نشده و چنین شرایطی قطعاً کمکی به بهبود اوضاع نمی‌کند.»

 

 باوجوداینکه از نظر فنی، این تعرفه‌ها نباید شامل فیلم‌ها یا سریال‌های تلویزیونی شوند، اما ترس‌ها از گسترش فضای حمایت از تولید که دولت ترامپ آن را ترویج می‌کند، افزایش یافته است. نگرانی اصلی این است که استودیوها و پلتفرم‌های بزرگ آمریکایی ممکن است به‌تدریج تولید آثار خود در خارج از کشور را کاهش دهند.این در حالی است که از زمان وقوع آتش‌سوزی‌های گسترده در لس‌آنجلس، تلاش‌های تازه‌ای برای بازگرداندن تولیدات سینمایی به هالیوود آغاز شده است. سایت ددلاین اخیراً گزارش داده که گروه کوچکی در حال کار روی طرحی محلی هستند تا فیلم‌های با بودجه متوسط دوباره به این شهر بازگردند.

این طرح شامل کاهش «مقررات سخت‌گیرانه و فرآیندهای پیچیده اخذ مجوز» و همچنین حذف «هزینه‌های غیرضروری و الزامات ایمنی» می‌شود.در همین زمینه، جِی هانت، رئیس مؤسسه فیلم بریتانیا (BFI)، در ماه ژانویه اظهارنظرهای به‌شدت حمایت‌گرایانه درباره هالیوود را «نگران‌کننده» خوانده بود.

هم‌زمان با این موضوع، یکی دیگر از منابع ارشد فعال در یکی از نهادهای صنفی نیز هشدار داد که ممکن است تعرفه‌ها شامل خدمات تولید فیلم و سریال نشوند، اما این به معنای آن نیست که ترامپ فشار نخواهد آورد تا شرکت‌های آمریکایی تولیدات خود را دوباره به داخل خاک کشور منتقل کنند.اکنون نگرانی‌ها روبه‌افزایش است که سیاست‌های اقتصادی ترامپ ممکن است به حوزه تعهدات تولید محتوای محلی نیز سرایت کند؛ تعهداتی که طی سال‌های اخیر در بسیاری از کشورها به ستون اصلی صنعت سینما و تلویزیون در آن مناطق تبدیل شده است.


در اروپا، دستورالعمل خدمات رسانه‌ای صوتی تصویری به کشورهای عضو اتحادیه اجازه می‌دهد تا تعهدات مالی و سهمیه‌های محتوایی را بر سرویس‌های استریم اعمال کنند. بسیاری از کشورهای جهان، از جمله در اروپا، استرالیا و کانادا، این قوانین را تثبیت کرده‌اند تا مطمئن شوند سرویس‌های استریم که از مراکز تولید ارزان‌تر این مناطق بهره می‌برند، سهم خود را به صنعت محلی پرداخت کنند.اما اجبار شرکت‌های آمریکایی برای تولید محتوا در خارج از کشور، درحالی‌که می‌توانند پول خود را داخل کشور خرج کنند، کاملاً با شعارهای ترامپ در تضاد است.

چند هفته پیش، یک یادداشت داخلی از کاخ سفید این دستورالعمل‌ها را به‌شدت مورد انتقاد قرار داد؛ دستورالعمل‌هایی که به گفته آن‌ها، «سرویس‌های استریم آمریکایی را مجبور به سرمایه‌گذاری در تولیدات محلی می‌کند.»از آن زمان، انجمن سینمایی آمریکا (MPA) نیز به‌طورجدی بر «تعهدات سرمایه‌گذاری نامتناسب در اروپا» تمرکز کرده و شروع به نظرسنجی از اعضای قدرتمند خود درباره این موضوع کرده است.با این اوصاف، جای تعجب نبود که الزامات قانونی برای سرمایه‌گذاری یا تولید محلی یکی از موضوعات اصلی بحث در رویداد سریز مانیا (یکی از جشنواره‌های بین‌المللی سریال در جهان که سالانه در شهر لیل فرانسه برگزار می‌شود) در هفته گذشته بود.

 

اولیویه هنرار، معاون مدیرکل مرکز ملی سینمای فرانسه، در این زمینه سخنرانی پُرشوری ایراد کرد و هشدار داد که «هالیوود می‌خواهد به عصر طلایی خود بازگردد؛ عصری که ظاهراً به دلیل تولیدات فرّار در کشورهای خارجی و مقرراتی که سرمایه‌گذاری در تولیدات محلی را الزامی می‌کنند، از دست رفته است.»هنرارد در ادامه تأکید کرد: بنابراین ما باید انتظار رویکردی بسیار تهاجمی‌تر نسبت به بخش صوتی‌ تصویری اروپا داشته باشیم.او افزود: در چنین شرایطی، من نسبت به یک موضوع کاملاً اطمینان دارم: «ما اروپایی‌ها باید به‌صورت جمعی واکنش نشان دهیم.»

به‌جای کوتاه‌آمدن و عقب‌نشینی، هنرارد خواستار وضع «سهمیه‌های بسیار بلندپروازانه‌تر» نسبت به گذشته شد و ایده‌ تعیین حداقل ۵۰ درصد آثار اروپایی در محتوای پلتفرم‌های استریم برای هر کشور اروپایی را مطرح کرد.در استرالیا نیز، انجمن تهیه‌کنندگان فیلم و تلویزیون خیلی سریع واکنش نشان داد و بیانیه‌ای صادر کرد و در آن از اظهارات آنتونی آلبانیزی، نخست‌وزیر استرالیا، استقبال کرد. آلبانیزی گفته بود که دولت استرالیا قویاً از قوانین مربوط به محتوای بومی در سرویس‌های استریم حمایت می‌کند تا اطمینان حاصل شود که «داستان‌های استرالیایی روی نمایشگرهای استرالیایی باقی بمانند.»
متیو دینر، مدیرعامل انجمن تهیه‌کنندگان استرالیا (SPA)، دراین‌خصوص اضافه کرد: می‌دانم که دولت استرالیا در این زمینه تحت‌فشار فوق‌العاده‌ای از سوی ایالات متحده قرار داشته؛ چیزی که کاملاً در موضع تهاجمی انجمن سینمایی آمریکا مشهود است. این انجمن همواره سعی داشته تا در برابر قوانین محتوای بومی مقاومت کند، آنها را به تأخیر انداخته و یا حتی کم‌رنگ کند؛ قوانینی که در عهدنامه تجارت آزاد استرالیا و آمریکا در سال ۲۰۰۴ مورد توافق قرار گرفته بود.دینر تأکید کرد: در حال حاضر، بالاترین اولویت انجمن تهیه‌کنندگان استرالیا این است که چارچوب قانونی محکم و قابل‌اعتمادی برای پلتفرم‌های بت فوروارد استریم ایجاد کند.درعین‌حال، بدون شک بسیاری از صنایع محلی همچنان نگران خواهند بود؛ زیرا در بسیاری از این بازارها، ورود پلتفرم‌های استریم باعث افزایش قیمت‌ها شده و در نتیجه تولید محتوا برای تهیه‌کنندگان محلی دشوارتر شده است؛ بنابراین اگر این روند ناگهان متوقف شود یا عقب‌گرد کند، می‌تواند فاجعه‌بار باشد.نکته‌ای که کاملاً روشن است، این است که «شیطان همیشه در جزئیات نهفته است.»

چهره‌ها و نهادهای مختلفی از این صنعت گفته‌اند که هنوز در حال بررسی شرایط ریز و پیچیده این تعرفه‌ها هستند و تنها زمانی پاسخ خواهند داد که تأثیرات احتمالی «روز آزادی» (روزی که رئیس‌جمهور آمریکا تعرفه‌ها را اعلام کرد و به این نام خواند) بر خود را بهتر درک کنند.

منابع مختلف در این صنعت و نهادهای صنفی نیز عنوان کرده‌اند که آنها همچنان در حال بررسی و تحلیل جزئیات این تعرفه‌ها هستند و زمانی واکنش نشان خواهند داد که تصویر روشن‌تری از تأثیرات احتمالی سیاست‌های ترامپ به دست آورند.اِندرز در نگاهی فراتر از صنعت سینما و تلویزیون معتقد است که تعرفه‌های ترامپ نمایانگر یک «تغییر الگوی عظیم» هستند و جهان اشتباه خواهد کرد اگر بخواهد با رئیس‌جمهور آمریکا و روش‌هایش مانند یک معامله عادی و معمولی رفتار کند.او هشدار داد: این تصور غلط وجود دارد که مسئله صرفاً مربوط به «مذاکره و هنر معامله» و امثال آن است، اما چنین نیست؛ ترامپ قصد دارد تولید را به خاک آمریکا بازگرداند، و این امر تنها در صورتی ممکن است که تعرفه‌ها دائمی باشند.

سریال «پایتخت» چطور حال و هوای آنتن را بهتر کرد؟

پایتخت یک‌تنه به اندازه کل نمایش خانگی مخاطب گرفته و بار دیگر ثابت کرد تلویزیون چه قدرت بلامنازعی در میان رسانه‌های کشور دارد.


محمدحسین سلطانی، خبرنگار روزنامه فرهیختگان در گزارشی به میزان محبوبیت سریال پایتخت ۷ در ایام نوروز ۱۴۰۴ در میان سایر تولیدات رسانه‌ای پخش شده در این ایام پرداخت و نوشت:

تقریباً تمام اخبار یک ماه اخیر سینما، تلویزیون و نمایش خانگی داخلی تحت‌تأثیر پخش فصل هفتم «پایتخت» قرار گرفت. بیراه نگفته‌ایم اگر بگوییم پایتخت روی اکران نوروز هم بی‌تأثیر نبوده و اخبار و تبلیغات سینمایی‌های نوروزی را به حاشیه کشانده و حتی روی خالی شدن صندلی‌های سانس ساعت ۲۲ کشور اثر گذاشته است. پایتخت موجی را ایجاد کرد که اتفاقات آثار نمایش خانگی هم به کلی در حاشیه قرار گرفت. بر اساس آمار می‌توان چنین استدلال کرد که پایتخت یک‌تنه به اندازه کل نمایش خانگی مخاطب گرفته و این موضوع بار دیگر به همه یادآوری کرد که تلویزیون چه قدرت بلامنازعی در رسانه‌های کشور دارد!

اتفاقات اخیری که برای پایتخت رخ داد نشان داد مخاطب ایرانی نه تنها از مدیوم تلویزیون بریده نشده بلکه دقیقاً در لحظه انتظار است تا به دلیل عملکرد ضعیف باقی مدیوم‌ها –به‌خصوص در کمدی– به اوقات فراغتش به تلویزیون پناه ببرد و انتظار اثری قابل دیدن را بکشد که بتواند برای آمدن قسمت تازه آن لحظه‌شماری کند. برای آنکه آنچه تشریح کردیم برایتان عینی‌تر شود کافی است به تلوبیون بروید و نگاهی به میزان دنبال‌کننده‌های پایتخت بیندازید؛ رقم ۲۷ میلیون بازدید برای سریالی که تازه به نیمه رسیده، آن هم در وضعیتی که نمایش خانگی خود را با زور تبلیغات سرپا نگه داشته و سینما در بازه زمانی نوروز تنها یک مخاطب جدی داشته، چیزی شبیه به معجزه است. معجزه‌ای که تنها از قدرت تلویزیون برمی‌آید.

آیا تمام صحبت‌هایی که درباره موج ایجاد شده توسط پایتخت هفت کردیم این سریال را از نقد کردن مبرا می‌کند و ضعف‌هایش را می‌پوشاند؟ پاسخ به این سؤال یک «نه» قاطع است. اما نکته‌ای که پایتخت را از یک اثر وایرال شده به یک اثر مهم بدل می‌کند، در یک عبارت خلاصه می‌شود؛ «توازن در پیام و سرگرمی». آنچه پایتخت در ۷ فصل اخیر انجام داده، تلاش حداکثری بوده برای کشاندن و بیان پیام‌های راهبردی و حتی نقد اجتماعی در بستر قصه و ساختار روایی اثر. اجازه بدهید این استدلال را با یک صحنه از سریال شرح دهیم.

در قسمت دهم و یازدهم پایتخت، کاراکتر بهتاش به قصه بازمی‌گردد، به چه شکل؟ با بازگشت به خانواده. کاراکتری که در فصل ششم این سریال محل بحث‌های پیرامون حضورش در سریال و بدآموزی شخصیت او شد و این بحث‌ها حتی به سطح مقامات هم کشیده شد. ماجرای بازگشت بهتاش تنها گوشه‌ای است از نگاه راهبردی‌ای که سازندگان پایتخت دارند و بدون بیان گل‌درشت و نصیحت مستقیم مخاطب، درباره چنین موضوعات مهمی موضع‌گیری می‌کنند.

مخاطب از این مدل انتقال پیام استقبال می‌کند و قصه را دنبال می‌کند. آمار یک و نیم میلیون نفره تماشای این دو قسمت نشان می‌دهد مخاطب با این شکل از انتقال پیام همراه شده و به جای بیرون زدن این اتفاق در سریال، آن را در بستر روایی اثر می‌پذیرد. فصل هفتم پایتخت مملو از این ظرایفی است که در سناریوی آن نوشته و در مقابل دوربین سیروس مقدم به تصویر کشیده شده است. تصاویری که چه در متن و چه در فرامتن، پایتخت را به اثری مهم بدل می‌کند.

پایتخت روی امواج زندگی است‌

در شرایطی که تقریباً هر روز سیگنال‌های ارزی و دیپلماتیک، روان عمومی جامعه را مختل می‌کند، پایتخت اتفاقی است که بیش از یک اثر سرگرمی بدل به نمادی از جامعه ایرانی می‌شود. وقتی در میان اخبار روز چند هفته اخیر کشور، اظهارات ترامپ با صحنه‌هایی از پایتخت بدل به ترند یک ایران می‌شود، نشان می‌دهد جامعه ایران تا چه اندازه غرق در زندگی است. جامعه‌ای که توسط صغیر و کبیر در حال فروپاشی نشان داده می‌شود، اما اقبال چند میلیونی‌اش به یک اثر کمدی، پیام دیگری را متبادر می‌کند که اتفاقاً از آن می‌شود برداشت‌های دیپلماتیک داشت.

هفت، عدد ثبات است‌

هفت‌فصله شدن پایتخت و ماندگار ماندن تعداد مخاطبان پای این اثر، نشان از مفهوم گم‌شده این روزهای جامعه ما دارد و آن هم ثبات است. با یک نگاه کلی نسبت به قسمت‌های منتشر شده از این فصل و فصل‌های قبل پایتخت می‌توان به جرئت گفت تغییرات کاراکترها با آنکه در روایت ایجاد جذابیت روایی می‌کند، اما در تداوم قصه آنها را پراکنده و خارج از وجه انسانی خود نمی‌کند. همین امر بین مخاطب و تمامی کاراکترها ایجاد نزدیکی کرده و ثبات را برای این اثر رقم می‌زند.

پایتخت به وضوح حداقل‌ها را زیر پا نمی‌گذارد و همین برایش ثبات در میزان اقبال مخاطب در این هفت فصل را پدید آورده است. هفت فصلی که در میان آثار رسانه ملی و حتی نمایش خانگی یک رکورد به حساب می‌آید.

خانواده، پایتخت را نگه می‌دارد

پایتخت از قسمت اول خود یک اثر متکی بر تک‌شخصیت نبود. چه آدم‌های جمع‌شده در قاب کامیون ارسطو در فصل اول و دوم و چه خانواده مستقرشده در خانه‌های اجاره‌ای فصل سوم تا هفتم، همه به مفهومی متصل و جذب شده‌اند تحت عنوان خانواده. شاید این جملات کلیشه‌ای به نظر برسد، اما می‌شود با مثالی از فصل چهارم پایتخت این مسئله را شرح داد. در این فصل مخاطب به حد اضطراب می‌رسد برای نگه داشتن خانواده معمولی.

در قسمت آخر این فصل ما با همایی مواجه می‌شویم که نقی او را در دوگانه اخلاق یا خانواده می‌اندازد، اما در پایان قصه این نقی است که صورت‌مسئله را پاک می‌کند و به جای آنکه هما را در دالان اخلاق یا خانواده بیندازد، از اساس دوگانه را از بین می‌برد و از خانواده‌اش در برابر این دوراهی از اساس خطرناک -که اتفاقاً بدل به وجه مشترک برخی آثار اجتماعی چند سال اخیر سینمای ایران هم شده است- حراست می‌کند.

حراست اعضای خانواده از گروه اجتماعی خود به اینجا ختم نمی‌شود. کار حتی به فصل پنجم و مواجهه خانواده معمولی با داعش کشیده می‌شود. دوباره خانواده در برابر یک عنصر ضد اخلاق و خطرناک قرار می‌گیرد. در فصل هفتم هم باز مسئله خانواده و البته تشکیل و بازتولید خانواده مطرح است. مفهومی که برای جامعه ایرانی اصولاً به عنوان یک عنصر سمپاتیک تلقی می‌شود و همین مسئله اقبال مخاطب را به سریال چند برابر می‌کند.

پایتخت نقد کردن را بلد است

شاید این‌طور به نظر برسد که برخی از نقدهای اجتماعی مطرح شده در پایتخت از روایت اصلی داستان بیرون می‌زند و بعضاً پایتخت را تا مرز اپیزودیک شدن پیش می‌برد. حتی اگر این گزاره را بپذیریم، باز هم پایتخت در اجرا و به تصویر کشیدن نقدهای اجتماعی هم خلاق عمل کرده و هم هوشمند. این شکل از انتقادها چه در دیالوگ و چه در موقعیت، از بدترین حالت از استانداردهای حداقلی برخوردارند.

از نقد جریان بلاگری گرفته که با مطرح شدن این داستان از زبان بهتاش و در قالب دیالوگ به دل مخاطبان نشست، تا نقد نگهداری از حیوانات خانگی که در جریان کنونی سینما و تلویزیون ایران کمتر کسی جرئت می‌کند حتی به آن نزدیک شود، و یا نقد عدم توجه به جامعه ورزشی و به‌خصوص کشتی که در قالب یک موقعیت کمیک-تراژیک مطرح شد. همه اینها نشان می‌دهد پایتخت زبان نقد خودش را پیدا کرده و می‌داند چگونه بدون آنکه نقد اجتماعی از کاراکترهای داستان فراتر رود و به بیانیه‌خوانی بیفتد، حرفش را بزند و یا به بیان بهتر کاراکترها از دردهایشان بگویند.

پایتخت روی مرز تمدن و تدیّن

شاید یکی از جذاب‌ترین لوکیشن‌هایی که پایتخت به آن خواهد رفت، تاجیکستان باشد؛ کشوری که در چند سال اخیر به دلیل اشتراکات زبانی و فرهنگی مورد توجه سران دو کشور قرار گرفته و از این نظر پایتخت را می‌تواند گسترش‌دهنده یک ارتباط فرهنگی میان ایران و تاجیکستان دانست. وصلت دو خانواده ایرانی و تاجیکی در قصه سوای آنکه می‌تواند تصویری از مردم تاجیکستان در ذهن مخاطبان بسازد، می‌تواند سبب ارتباط فرهنگی گسترده‌تر میان مردم ما و تاجیکستان بشود.

موضوع تاجیکستان از یک سو حائز اهمیت است و از طرف دیگر مدل پرداخت پایتخت به این مسئله اهمیتی دوچندان دارد. پایتخت در سال‌های گذشته نشان داده که وقتی به سمت مذهب یا سکانس‌های مذهبی می‌رود بلد است چگونه از کلیشه خارج شود و آن را در زبان کاراکترها بیاورد، شاهد مثال این اتفاق هم سکانسی بود که در فصل‌های گذشته سریال نقی به پدرش در نماز خواندن کمک می‌کرد و کلمه به کلمه اذکار نماز را برایش می‌گفت، سکانسی که بدل به یکی از صحنه‌های ماندگار سریال شد و یا حتی در فصل فعلی سریال ماجرای اوس موسی و رفتنش بعد از نماز صبح.

تأکید روی این مفهوم نماز نشان می‌دهد که نویسندگان پایتخت برای شخصیت‌هایشان حداقل‌هایی از تدین را قائل هستند، تدینی که، چون در بستر قصه قرار می‌گیرد برای مخاطب دور نیست و ایجاد فاصله نمی‌کند.

پایتخت فرم بلد است

در پایتخت امسال قطعا برخی موضوعات مانند لهجه بازیگران و یا حتی شکاف‌های روایی مطرح است، شکاف‌هایی که در سال‌های قبل هم وجود داشت و مورد انتقاد مخاطبان و منتقدان قرار گرفت. با این حال پایتخت باز هم از حداقل‌های فرمی پایین نمی‌آید و یک سر و گردن هم از کمدی‌های نمایش خانگی و هم تلویزیون سرتر است.

بازی‌های کماکان خوب محسن تنابنده، ریما رامین‌فر، نسرین نصرتی (که بحق در این فصل یک‌تنه درخشیده) بت فوروارد احمد مهرانفر و بازی به اندازه هومن حاجی‌عبداللهی و دیگر شخصیت‌های داستان به سریال کمک کرده و آن را بدل به اثری قابل دیدن می‌کند؛ اثری که حتی در نحوه فیلمبرداری و خلق موقعیت‌های کمیک و تراژیک و همچنین دیالوگ‌نویسی، دکور و حتی تغییر شغل‌های کاراکترها منسجم عمل می‌کند و همین موضوعات باعث می‌شود پس از خوابیدن صدای حواشی، مخاطبی را ببینیم که هر شب ساعت ۱۰ به همراه خانواده تلویزیون را روشن می‌کند.