سخنگوی وزارت امور خارجه اقدام آلمان، انگلیس و برخی دیگر از کشورهای غربی در پیشگامی برای صدور قطعنامهای ضدایرانی در شورای حقوق بشر را محکوم کرد.
صدور قطعنامه ضد ایرانی در شورای حقوق بشر سازمان ملل از سوی ایران به شدت محکوم شد.
شورای حقوق بشر سازمان ملل روز پنجشنبه ۱۴ فروردینماه با تصویب قطعنامهای، مأموریت گزارشگر ویژه این شورا در امور ایران را تمدید و نسبت به فعالیت هیأت حقیقتیاب بدون محدودیت زمانی رأی داد. این قطعنامه در جریان پنجاه و هشتمین نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل در ژنو با ۲۴ رأی موافق، ۸ رأی مخالف و ۱۵ رأی ممتنع به تصویب رسید.
* محکومیت قطعنامه ضد ایرانی
در همین ارتباط اسماعیل بقائی سخنگوی وزارت امور خارجه امروز (جمعه) ۱۵ فروردینماه با ابراز تاسف از تداوم سوءاستفاده انگلیس، آلمان و برخی دیگر از کشورهای غربی از سازوکارهای حقوق بشری برای اعمال فشار سیاسی علیه کشورهای در حال توسعه، اقدام این دو کشور در پیشگامی برای صدور قطعنامهای ضد ایرانی در شورای حقوق بشر را محکوم کرد.
وی محتوای این قطعنامه را به دلیل سوءنیت طراحان آن، خلاف واقع بودن ادعاهای مورد استناد، تعمیمها و نتیجهگیریهای کلی بر اساس یک یا چند نقض ادعایی، تناقضگویی و ادعاهای غیرمستند منتسب به افراد بینام و نشان، فاقد ارزش و اعتبار حقوقی خواند.
جمهوری اسلامی ایران از همان ابتدا مأموریت هیأت حقیقتیاب را به صراحت رد کرده بود و در همین ارتباط نیز علی بحرینی سفیر و نماینده دائم ایران در سازمان ملل در ژنو ۲۸ اسفند ۱۴۰۳ طی اظهاراتی به صراحت گفت: ایران تحت هیچ شرایطی با هیأت حقیقتیاب سازمان ملل تعامل نخواهد داشت و در صورت تصویب آن به شکلی که در پیشنویس قطعنامه آمده، در همکاری و تعامل خود با سازوکارهای حقوق بشر سازمان ملل تجدیدنظر خواهد کرد.
* نه انگلیس نه آلمان از جایگاه اخلاقی برای درس آموزی به دیگران برخوردار نیستند
سخنگوی وزارت خارجه با اشاره به عملکرد انگلیس، آلمان، کانادا و دیگر بانیان و حامیان این قطعنامه ضد ایرانی در دو سال اخیر در رابطه با فجایع مختلف حقوق بشری در منطقه غرب آسیا بهویژه نسلکشی در غزه و جنایات رژیم صهیونیستی علیه مردم لبنان و سوریه، خاطرنشان کرد: نه انگلیس که خود از بزرگترین حامیان سیاسی و مالی و تسلیحاتی رژیم صهیونیستی است و وزیر خارجهاش اثبات نسلکشی در غزه را مستلزم کشتار میلیونها نفر میداند و نه آلمان که دومین تامینکننده تسلیحات مورد استفاده در نسلکشی اسرائیل است و وزیر خارجهاش صراحتا کشتار کودکان و زنان بیگناه فلسطینی را مجاز اعلام کرده است، از هیچ جایگاه اخلاقی برای درسآموزی به دیگران در مورد حقوق بشر برخوردار نیستند.
در پی اقدام انگلیس و آلمان که در نشست شورای حقوق بشر سازمان ملل بانی قطعنامه ضد ایرانی شده بودند، سفیر آلمان و کاردار انگلیس در تهران روز چهارشنبه ۲۹ اسفندماه به وزارت امور خارجه ایران احضار شدند. فروزنده ودیعتی مدیرکل زنان و حقوق بشر وزارت امور خارجه در احضار این دو دیپلمات آلمانی و انگلیسی مراتب اعتراض شدید جمهوری اسلامی ایران را نسبت به رویکرد غیرمسئولانه و تحریکآمیز این دو کشور به آنها ابلاغ کرد.
* از هیچ تلاشی برای حفاظت و ارتقای حقوق بشر دریغ نمیکنیم
بقائی با اشاره به نگاه اصولی جمهوری اسلامی ایران در پاسداشت حقوق بشر و آزادیهای بنیادین ملت وفق قانون اساسی و قوانین موضوعه و همچنین اسناد و معاهدات بینالمللی مصوب دولت ایران، تصریح کرد: جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظام حکومتی برآمده از یک انقلاب مردمی که وجود و اقتدار خود را وابسته به پشتوانه مردمی میداند، از هیچ تلاشی برای حفاظت و ارتقای حقوق بشر و نیز شناسایی و رفع موارد نقض حقوق بشر، از جمله از طریق وضع قوانین و مقررات مناسب و رسیدگیهای مقتضی قضایی، دریغ نمیکند.
* توصیه به انگلیس، آلمان و بانیان غربی قطعنامه
این دیپلمات ارشد ایرانی با تأکید بر تعامل مستمر جمهوری اسلامی ایران با سازوکارهای حقوق بشری شامل دفتر کمیساریای عالی حقوق بشر در راستای سایت رسمی بت فوروارد نقشآفرینی فعالانه برای ارتقای هنجارهای حقوق بشری در سطح جهانی، استفاده ابزاری برخی کشورهای غربی بهویژه انگلیس و آلمان از شورای حقوق بشر برای تحمیل دیدگاههای سیاسی خود علیه ایران را موجب خدشهدارشدن جایگاه و اعتبار این شورا و اخلال در روندهای مبتنی بر همکاری و همافزایی بین کشورها در مورد حقوق بشر عنوان کرد.
بقائی همچنین به انگلیس و آلمان و دیگر بانیان غربی قطعنامه ضدایرانی توصیه کرد برای اثبات صداقت خود در ابراز نگرانی نسبت به وضعیت حقوق بشر در ایران، تبعیت از آمریکا در اعمال تحریمهای غیرقانونی و ضد انسانی علیه ملت ایران، که جملگی مصداق جنایت علیه بشریت است، را متوقف کنند.
روز گذشته پنجشنبه ۱۴ فروردین ۱۴۰۴ علی بحرینی سفیر و نماینده دائم جمهوری اسلامی ایران نزد سازمان ملل متحد در ژنو در جریان ارائه و تصویب پیش نویس قطعنامه L.۲۰ با عنوان «وضعیت حقوق بشر در جمهوری اسلامی ایران» در پنجاه و هشتمین نشست شورای حقوق بشر، ضمن انتقاد شدید از سازوکارهای نظارتی تبعیض آمیز و غیر موجه در این قطعنامه علیه ایران، تصریح کرد: این اقدام، شورای حقوق بشر را در باتلاق جدیدی از ناکارآمدی و هدر رفت منابع فرو می برد که موجب کاهش اعتماد به عملکرد این شورا خواهد شد.
سفیر ایران همچنین گفت که جمهوری اسلامی ایران هیچ تناسبی بین قطعنامه و به ویژه سازوکارهای نظارتی جدید طراحی شده تحت عنوان FFM، با وضعیت حقوق بشر خود نمیبیند و قویا با این قطعنامه مخالف است. ایران همچنین از اعضای شورای حقوق بشر سازمان ملل میخواهد که با این اقدام فریبکارانه مخالفت کنند و مانع سوءاستفاده از شورای حقوق بشر از سوی برخی کشورها برای مطامع سیاسی خود شوند.
اکانت مجازی «ترور آلارم» در سالهای اخیر در برخی رسانههای داخلی اعتبار کسب کرده و با انتشار مطالب تهدیدآمیز علیه ایران، تلاش میکند خود را وابسته به موساد و نهادهای نظامی اسرائیل جلوه کند.
با فراگیری نقش و اثرات رسانهها در عرصه ارتباطات بینالملل، دولتها با استفادهی هوشمندانه از ارتباطات به دنبال نفوذ و اقناع افکار عمومی سایر کشورها هستند. یکی از این موارد، عملیات روانی است که در قلمروی دیپلماسی عمومی توسط رژیم صهیونیستی مورد توجه و استفاده واقع میشود.
مرور تعداد شایعات و خبرهای جعلی که علیه مردم ایران در رسانههای مختلف و حتی معتبر انعکاس یافته، بهخوبی میدان وسیع جنگ ادراکی را عیان میسازد.
گرچه رژیم صهیونیستی و حامیان سیاسی و رسانهای این رژیم، جنگ روانی علیه ایران را از همان روز پیروزی انقلاب اسلامی کلید زدند، اما این جنگ در چند سال گذشته گستردهتر از همیشه پیگیری شده است. یک جستوجوی ساده نشان میدهد که عملیاتهای روانی و رسانهای رژیم اسرائیل با هدف اثرگذاری روی سیاستگذاریهای داخلی پیش رفته و شکل پیچیدهتری به خود گرفته است.
بهعنوان مثال، پس از ترور شهید اسماعیل هنیه، رئیس دفتر سیاسی حماس در تهران، رژیم صهیونیستی از تکنیکهای متعددی استفاده کرد تا ساخت سیاسی کشور را تحت تأثیر قرار دهد. در ابتدا اعلام شد که در محل اقامت هنیه از سه ماه پیش مواد منفجره کار گذاشته شده بود، یا این مکان توسط پهپادهایی مورد هدف قرار گرفته است، یا عامل ترور متعلق به ملیت خاصی بوده است.
انتشار این جعلیات در حالی بود که تیم بررسیکنندهی این ترور دربارهی آن اظهارنظری نکرده بودند و مشخص بود که اهداف شایعهپراکنیها تحت تأثیر قرار دادن افکار عمومی است تا تروریست اصلی را فراموش کرده و در پی سناریوهای ساختگی باشند.
مقطع دیگری که در آن شایعات فیک به اوج خود رسید، پس از ترور سید حسن نصرالله، دبیرکل فقید حزبالله لبنان بود. شایعات از همان لحظهی بمباران ضاحیه آغاز شد و طیف گستردهای از خبرهای جعلی را در برگرفت. نحوهی اطلاع رژیم صهیونیستی از محل جلسهی دبیرکل حزبالله، تسلیحات و مواد منفجرهی استفادهشده در این بمباران، نحوهی سایت رسمی بت فوروارد شهادت سید حسن نصرالله و تعداد همراهان وی، زمان و جزئیات کشف پیکرها، هرکدام کانون خبرهای جعلی بود که اغلب آنها در تلاش بودند تا جمهوری اسلامی ایران را در این عرصهها مقصر معرفی کنند. این آغاز پروژهای بود که برای ایجاد شکاف میان ایران و حزبالله هدفگذاری شده بود.
دبکا فایل؛ نمونهای از عملیاتهای روانی شکستخوردهی اسرائیل
۲۷ شهریور سال ۱۴۰۲، بهناگهان اعلام شد که وبسایت صهیونیستی دبکا به فعالیت خود پایان داده است. این وبسایت صهیونیستی در اعلامیهای مختصر و ناگهانی که در سایت خود منتشر کرده بود، اعلام کرد دبکا که در سال ۲۰۰۰ بهعنوان یکی از پیشگامان انتشار اخبار فعالیت خود را آغاز کرده بود، به دلیل مرگ گیورا شمیس، مؤسس، روزنامهنگار و نویسندهی خود، فعالیتش را متوقف میکند.
خشم مقدس نظام اسلامی از بابت ظلمی که آمریکا به ایران و ایرانی روا داشته هرگز به معنی ذبح عقلانیت و مصلحت نیست. و مصلحت نیز اغلب اقتضا دارد که باب گفتگو باز باشد. اگرچه گاهی اقتضائات دیگری هم هست.
سرویس سیاست مشرق _ با اعلام وزیر امور خارجه کشورمان مشخص شد که جمهوری اسلام ایران علیرغم نمایش تبلیغاتی دانلد ترامپ، رئیس جمهور آمریکا پیرامون ارسال نامه به ایران و اتخاذ ادبیات دشمنانه، اما به این نامه پاسخ داده است.
سیدعباس عراقچی، وزیر امور خارجه در حاشیه راهپیمایی روز جهانی قدس درباره جزئیات پاسخ ایران به نامه آمریکا گفته بود: نامه ترامپ حاوی تهدیدهایی بود. اما جمهوری اسلامی ایران به هیچ وجه تهدیدپذیر نبوده و نخواهد بود.
به گزارش مشرق، رئیس دستگاه دیپلماسی بیان کرد: ابعاد مختلف نامه را مورد بررسی دقیق قرار دادیم و پاسخ مقتضی به شکل مقتضی ارسال شد. [1]
چند روز قبل نیز سید کمال خرازی، رئیس شورای راهبردی روابط خارجی در تحلیل راهبرد مذاکراتی آمریکا و عدم استقبال جمهوری اسلامی ایران از آن گفته بود: آنچه امروز در رفتار هیأت حاکمه آمریکا مشاهده می شود یک جنگ روانی با القای سیاست «یا جنگ یا مذاکره» از طریق ارسال پیام های متضاد از سوی مسئولین آمریکایی است.
خرازی در عین حال تصریح می کرد: البته، جمهوری اسلامی ایران همه راهها را نبسته است، بلکه آماده مذاکره غیرمستقیم جهت ارزیابی طرف مقابل، اعلام شرایط خود و اتخاذ تصمیم مقتضی است. [2]
پاسخ عقلانی ایران به رفتارهای ترامپ همچنین در حالی است که رهبر معظم انقلاب، چندی قبل و طی سخنانی که در اسفندماه و در جمع کارگزاران نظام بیان فرمودند؛ در همین رابطه تصریح کردند:
"بعضی از دولتهای قلدر ــ واقعاً بنده هیچ تعبیری مناسبتر برای بعضی از شخصیّتها و رؤسای خارجی، جز همین کلمهی «قلدر» سراغ ندارم ــ اصرار به مذاکره میکنند، مذاکرهی آنها برای حلّ مسائل نیست، برای تحکّم است. [میگویند] مذاکره کنیم تا آنچه را که میخواهیم، بر طرف مذاکره ــ که آن طرف میز نشسته ــ تحمیل کنیم؛ اگر قبول کرد که چه بهتر، اگر قبول نکرد جنجال راه بیندازیم که اینها از میز مذاکره فاصله گرفتند، از پای میز بلند شدند! این تحکّم است. مذاکره برای آنها راهی است، مسیری است برای طرح توقّعات جدید. مسئله فقط مسئلهی هستهای نیست که حالا راجع به مسائل هستهای صحبت کنند؛ توقّعات جدیدی را مطرح میکنند که این توقّعات جدید از طرف ایران قطعاً برآورده نخواهد شد؛ [مثلاً] راجع به امکان دفاعی کشور، راجع به تواناییهای بینالمللی کشور، که فلان کار را نکنید، فلان کس را نبینید، فلان جا نروید، فلان چیز را تولید نکنید، برد سایت رسمی بت فوروارد موشکتان از آن فلان قدر بیشتر نباشد! مگر کسی میتواند اینها را قبول کند؟ مذاکره برای این چیزها است. و البتّه اسم مذاکره را هم تکرار میکنند برای اینکه حالا در افکار عمومی یک فشاری ایجاد کنند که بله، [این] طرف حاضر است برای مذاکره، شما چرا حاضر نیستید؟ [این] مذاکره نیست؛ تحکّم است، تحمیل است. علاوهی بر جهات دیگری، که حالا جای بحثش اینجا نیست و بنده هم امروز قصد ورود در این مسئله ندارم؛ حالا یک وقتی ممکن است در یک جاهایی بحث کنیم؛ لکن اجمالاً مسئله این است. "[3]
این صحبت های مقام معظم رهبری که پس از اعلام ترامپ مبنی بر ارسال نامه به ایران صورت میگرفت از سوی عده ای اینطور تعبیر شد که گفتگویی در کار نخواهد بود و ایران به دلیل تهدیدات ترامپ قصدی برای پاسخگویی به نامه رئیس جمهور آمریکا را ندارد.
در عین حال اما در همان روزها برخی محافل تحلیلی نیز بیان کردند که پاسخ محکم و قاطع رهبر انقلاب همانند عصای موسی بود که نمایش تبلیغاتی دشمن را مهار کرد. در عین حال اما این صحبت ها گامی دیگر در مسیر عقلانیت دیپلماسی ایران برای باز بودن همیشگی باب گفتگو و مذاکره در شرایط معقول بود.
این قال و مقال ها و تفسیرها ادامه داشت تا اینکه اخبار رسمی مربوط به پاسخ ایران به نامه آمریکا منتشر و مشخص شد که ایران اسلامی حتی با وجود تقلای ترامپ برای تهدید هم لکن باب گفتگو را نبسته و پاسخ او را داده است.
اما چرا نظام جمهوری اسلامی ایران بر خلاف برخی تصورات، پاسخ نامه آمریکا را داد و چرا حتی با وجود تهدیدات ترامپ اما ایران حاضر نشد باب گفتگو را ببندد!؟
پاسخ را باید در "عقلانیت شیعی" جستجو کرد.
حکمرانی در اسلام ناب یک امر لزوما صفر و صدی و یا یک رفتار سطحی نیست. در این حکمرانی پیشرفته؛ هیچ باب مذاکره ای با هیچ دشمنی بسته نیست و نظام اسلامی نیز پیوسته با امر مهم "مصلحت" ملازم است. مصلحتی که یک روز جنگ با صدام عفلقی را ایجاب می کند و روز دیگر مذاکره با او و حتی نامه نگاری با او را.
ماجرای ترامپ نیز در همین قاعده قابل بیان است.
او یک رئیس جمهور دوره ای و با دولت مستعجل 4 یا 8 ساله در آمریکاست که اگرچه ممکن است برخی رفتارهای هیجانی نیز داشته باشد اما چیزی خارج از تجربه ما از سایر روسای جمهور آمریکا نیست.
رئیسان جمهوری که جملگی در دشمنی با ایران و ایرانی فصل مشترک داشتند، از عظمت و اقتدار ایران می ترسیدند و می دانستند که نباید اژدهای خفته قدرت نظامی ایران را بیدار کنند.
بله! ترامپ دیوانگی هایی مثل دستور ترور سردار رشید اسلام، حاج قاسم سلیمانی را هم در کارنامه خود دارد اما حتی همین رفتار مذبوحانه او نیز در پاردایم تقلای سایر روسای جمهور آمریکا برای دشمنی با ایران، اعمال تحریم علیه مردم و رها کردن سگ هاری به نام اسرائیل علیه ایران قابل ارزیابی است.
مسلما نظام جمهوری اسلامی ایران نه می خواهد و نه می تواند که غیظ خود از بابت این دشمنی ها، کین توزی ها و ترورها را فراموش کند. زیرا همانطور که رأی مردم برای نظام و مسئولان کشور "حق الناس" است و به حفاظت تام نیاز دارد؛ منافع و آبروی ملی نیز حق الناس است و مسئولان کشور هرگز حق عبور از آنها را ندارند.
لکن همانطور که اشاره شد، خشم مقدس نظام اسلامی از بابت ظلمی که به ایران و ایرانی روا داشته شده است هرگز و هرگز به معنی ذبح عقلانیت و مصلحت نیست. و مصلحت نیز اغلب اقتضا می کند که باب گفتگو باز باشد. اگرچه گاهی اقتضائات دیگری مثل توافق یا حتی حمله به عین الأسد نیز وجود دارد.
البته تصریح می شود که این "گفتگو تحت هر شرایطی" هرگز به معنی "توافق به هر قیمتی" نیست. بلکه مراد آن گفتوگویی است که متضمن حیثیت و منافع ملی ایران و اسلام باشد و بتواند نفعی برای مردم داشته باشد.
در این زمینه می توان به تجربه تلخ توافق برجام اشاره کرد که عملا هیچ نفعی به حال مردم و دولت ایران نداشت. و در عین حال باید به تجربه ایران از مذاکرات منجر به آتشبس در ایام جنگ تحمیلی اشاره کرد که در عمل توانست بخش زیادی از منافع ایران اسلامی را تأمین کند و صدام را به عنوان متجاوز به جهان بشناساند.
اکنون و در ماجرای ترامپ نیز اگرچه بعید است که ترامپ نیتی خیرخواهانه داشته باشد اما ایران اسلامی هرگز مسدودکننده راه گفتگو نیست. همچنانکه هیچ گاه نبوده است. و پاسخ ترامپ نیز از همین رو داده شد تا مردم بدانند نظام اسلامی حتی در مقابل قاتل عزیزترین سرداران خویش نیز هرگز باب مذاکره را مسدود نمی کند تا اگر کسی امیدی به رفع مشکلات کشور از طریق مذاکره دارد؛ احساس نومیدی و سرخوردگی نکند.
از این نکته تجربی نیز نباید غافل شد که مذاکرات دوران جنگ 8 ساله که ما آنها را موفق ارزیابی می کنیم؛ در مقاطع ابتدایی جنگ و علیرغم گفتگوی دیپلماتیک با رژیم بعث عراق اما به پذیرش شرایط صدام و آتش بس منجر نشد. زیرا منافع ملی ایران در مقطعی که دشمن برخی اراضی کشور را در اشغال داشت با پذیرش آتش بس محقق نمی شد.
خوانش این تجربه از آن رو ضروریست که بدانیم مصلحت رفتار نظام جمهوری اسلامی ایران در نپذیرفتن نامه ترامپ در مقطعی و پذیرش نامه او در مقطعی دیگر؛ چیزی جز عقلانیت و مصلحت ملی نبوده است.
دقت شود که عقلانیت و مصلحت ایرانی البته احتمالات مربوط به رفتارهای هیجانی اما محدود ترامپ را نیز از نظر دور نداشته (احتمالی شبیه به حمله محدود و بی اهمیت ترامپ به پایگاه شعیرات سوریه) و این توجه و هشدار در کنار پاسخ به نامه ترامپ نیز قطعا مد نظر است.
اگرچه حجاب یک امر عقلانی و قانونی است اما "تندروی" و افراط"؛ آفتی است که حتی سر حجاب را هم خواهد برید.
برخورد جمعه شب پلیس تهران با تحصن تعدادی فرد مدعی انقلابی گری، حادثه ای بود که عبرت های زیادی را با خود داشت.
متحصنین که جملگی افراد با حجاب و مدعی انقلابی گری بودند اما در یک تحصن و تجمع غیر قانونی به بهانه تأکید بر لزوم اجرای قانون حجاب شرکت کرده بودند.
آنها حتی پس از اعلام غیر قانونی بودن این تجمع و حضور پلیس نیز حاضر به ترک تجمع و خاتمه آن نشدند و در ادامه حتی صحنه های زشتی مثل حمله به پلیس را هم رقم زدند.
اگرچه این تجمع با اقتدار و تخصص پلیس تهران مهار شد اما همانطور که اشاره کردیم نباید عبرت های آنرا از یاد برد.
حافظه سیاسی ایران پیوسته عادت داشت که چنین تجمعات غیر قانونی و خشنی را در چارچوب "فتنه" و دستپخت های همیشگی چپ های نانجیب ارزیابی کند. اما اینک با پدیده ای مواجهیم که اگرچه رفتارش همانند اصلاح طلبان نانجیب است اما با آنها هماهنگی ندارد و به قوه عاقله خودش متکی است.
آدم های عجیبی که در پوشش دین و انقلابی گری اما مبتلای تفریط شده اند، به اهمیت قانون واقف نیستند و تجربه نشان داد که حتی حاضرند به نماد قانون یعنی پلیس کشور هم حمله کنند.
این در حالی است که قانون یعنی فصل الخطاب و هر شخص و جریانی که پنجه به صورت قانون بکشد؛ نه حزب الهی است، نه اصلاح طلب اصیل است، نه اصولگراست و نه حتی بر اساس منش یک ایرانی اصیل رفتار می کند.
جالب است که می توان تقیّد به قانون را به عنوان سنجه ای در نظر گرفت که عیار انقلابی گری، سطح سیاست ورزی و میزان علاقه به اسلام و ایران را به راحتی نشان می دهد.
*خطری بزرگتر از تحصن غیر قانونی/ با حامیان و مشوقان چنین تجمعاتی چه باید کرد؟
حاضران در آن تحصن غیر قانونی و اشتباهات آنان اگرچه بارزترین عبرت ماجرای تلخ جمعه شب گذشته هستند اما این قضیه یک عبرت تلخ تر و البته پنهان نیز دارد و آن حامیان و مشوّقان چنین رفتارهایی هستند.
دیدیم که چندی قبل یک نماینده مجلس در یکی از تجمعات سایت رسمی بت فوروارد همینان حاضر شد و در جمع آنان اینطور اظهار کرد که چون ظریف را غیرقانونی معاون رییس جمهور کردند پس نباید از تجمع غیرقانونی هم گلایهای کنند.! [1]
و یا همینطور دیدیم نمایندگانی را که در سایر تجمعات غیر قانونی این جماعت حاضر شده و صراحتا علیه رئیس مجلس که امین رهبر انقلاب است بیانیه خوانی کردند و عملا او را مقصر اجرا نشدن قانون حجاب خواندند.
آیا گناه و جرم این حامیان و مشوّقان از متحصنین آن تجمع غیر قانونی که پنجه به صورت پلیس کشیدند کمتر است؟ مسلما خیر و بر خواص سیاسی و دستگاه های مسئول کشور است که همزمان با هدایت و جمع کردن متحصنان غیر قانونی، با اینان نیز به نحو آموزنده ای برخورد کنند و جامعه را نیز در جریان این برخورد بگذارند.
چه اگر با این مشوّقان و فرماندهان پشت پرده برخورد نشود؛ آنها در صبح فردا مجددا تعدادی ساده لوح دیگر را پیدا می کنند و آنها را علیه قانون و شخصیت های کشور می شورانند و این تواتر شوم تا رقم زدن حوادث تلخ تر ادامه خواهد یافت.
طرفه اینکه اگرچه حجاب یک امر عقلانی و قانونی است اما "تندروی" و افراط"؛ آفتی است که حتی سر حجاب را هم خواهد برید.
آفتی که می تواند با نوفرقانیسم، سوپرانقلابی گری و تحجّر همبسته شود و خطرات، نقارها و انشقاق های بزرگی را ایجاد کند.
این نکته را در تاریخ صدر اسلام و ترورهای صدر انقلاب اسلامی هم می تواند به رأی العین مشاهده کرد که تندروی چگونه می تواند به اسم دین اما در لحظه مرتکب بزرگترین بلاها و آسیب ها شود و تا چند نسل و بلکه حتی یک تاریخ را درگیر دگرگونی های سوء نماید.
در واقع اکنون با 2 مسئله مواجهیم. اول ایجاد یک مفاهمه عمومی برای لزوم برخورد با حامیان و مشوّقان افراطیگری در کشور و دوم اینکه مسئول این برخورد در 4 سطح تبیینی، قانونی، قضایی و امنیتی چه کسانی هستند؟
حل این دو مسئله در قبال حوادث اخیر؛ از خطر حوادث آینده خواهد کاست.
ترامپ باید این واقعیت را درک کند، موشکی که به نقب رسیده میتواند ۲۵ کیلومتر آن طرفتر با سر جنگی متفاوتی به دیمونا هم برسد.
شب گذشته علی لاریجانی مشاور رهبر انقلاب در امور بینالمللی در یک برنامه تلویزیونی جملهای بر زبان راند که موردتوجه بسیاری از اهلفن قرارگرفته است، این جمله گرچه پیشازاین نیز بر زبان برخی دیگران از منسوبین نیز آمده اما بیان آن در روزهای اخیر بهویژه تهدیدهای رئیسجمهور آمریکا قابلتوجه است.
لاریجانی گفته است که گر آمریکا یا رژیم اسرائیل به بهانه هستهای ایران را بمباران کنند، ایران مجبور خواهد شد به سمت تولید بمب اتم برود، مردم فشار خواهند آورد که به سمت ساخت بمب اتم برویم. این جمله خاص در صدر تحلیلهای ویژه رسانههای غربی نیز رفته و آنها را به این سمت سوق داده است که در صورت افزایش فشار روی تهران آنها پنجه خود را بازخواهند کرد.
پیشازاین رسانه آمریکایی آکسیوسکه اخبار پنهانی از سیاست خارجه آمریکا را مینویسد، در تحلیل سخنانی درباره رسیدن ایران به نقطه صفر ساخت سلاح هستهای که از جانب برخی افراد چون کمال خرازی و علی لاریجانی بیانشده نوشته است که این پیامهای از سوی مقامات ارشد در نیمه پنهان دیپلماتیک در تهران نشان از احتمال تغییر رویکرد هستهای ایران دارد و نشان میدهد که اگر ایران در معرض «تحریمهای بیشتر» یا «حمله» احتمالی قرارگرفته یا اینکه به خاطر برنامه هستهایاش «مورد سرزنش» قرار بگیرد، ممکن است دست به غنیسازی اورانیوم تا ۹۰ درصد بزند.
مرکز اطلاعات ملی آمریکا نیز ازایندست پیامهایی که گاه و گدار از تهران به بیرون ارسال میشود با نگرشی خاص به تحلیل آن نشسته است و معتقد است که فشار زیاد روی ایران ممکن است تابوی ساخت سلاح هستهای را بشکند، برآورد اطلاعات ملی امریکا ارزیابی کرده که ایران از سال ۲۰۲۰ بارها اعلام کرده که دیگر محدود به قیود برنامه جامع اقدام مشترک (برجام) نیست، برنامه هستهای خود را گسترش داده، نظارت آژانس بینالمللی سایت رسمی بت فوروارد انرژی اتمی (بر برنامه خود) را کم کرده و فعالیتهایی انجام داده که آن را برای تولید یک وسیله هستهای (Nuclear Device)، اگر تصمیم به چنین کاری بگیرد، در موقعیت بهتری قرار میدهد.
بسیاری اعتقاددارند که این روزها نساختن سلاح هستهای از جانب تهران سختتر از ساختن آن است، در ماه ژوئیه گذشته (تیر ۱۴۰۳) آنتونی بلینکن وزیر سابق خارجه آمریکا در مجمع امنیتی اسپن گفته بود که ایران به دلیل کنار گذاشته شدن توافق هستهای (برجام) بهجای آنکه حداقل یک سال با دستیابی به ظرفیت تولید مواد شکافت پذیر برای ساخت سلاح هستهای فاصله داشته باشد، اکنون احتمالاً تنها یک یا دو هفته تا رسیدن به این مرحله فاصله دارد.